تقدیم به امام راحل (ره)
تو پاکی مثل دریایی تو ای مرد
همیشه در دل مایی تو ای مرد
اگر چه رفتی و از ما جدایی
برامان باز مولایی تو ای مرد
شده ورد زبان من فقط تـو
صدای ساز جان منت فقط تو
بیا با هم بخوانیم از شقایق
تویی روح وروان من فقط تو
هیشه مانــده ام خیــره به راهت
شد این دل تشنه ی شط نگاهت
تمام جسم و روح مرد عاشق
فـدای چشمهای مثل ماهت
چو از خاک دل تو ریشه دارم !
تمام عاشقی را پیشه دارم
برای بیستون سینه ی تو
منم فرهاد و برکف تیشه دارم
از آن روزی که در پیشم نشستی
مرا با بندهای عشق بستی
همیشه از خودم می پرسم ای یار
تو اصلا از کجایی و که هستی؟
من آن دیوانه ی خیره به راهم
نشسته عشق در سمت نگاهم
چنان عـاشق شدم بر روی ماهت
که گم کـردم زمان و سال و ماهم
تو زیبایی تـو همرنگ بهاری
تو روح عاطفه در توشه داری
منم صیـاد چشم آهـوانه
تو آن زیباترین صید وشکاری
من آنم عاشق چشمان زیبا
هزاران راز از چشمم هویدا
منم مجنون تر از مجنون که اینک
دلم در حسرت دیدار لیلا
تو آنی آنکه بی تابی همیشه
منم تشنه و تـو آبی همیشه
بـــرای مستـی روح دل من
مثال ساغـر نابی همیشه
نهادم آینه در پیش رویت
شدم دیوانه و حیـران مویت
تویی لیلی تر از لیلی و من هم
شدم مجنـون تر از مجنـون کویت
فرهاد مرادی
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 862
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0